غفلت مارا به زینب (س) ببخش یامولا....

سلام ب روی ماهتون....خوش اومدین خوشحال میشم نظر بذارین چه از مطالب خوشتون بیاد وچه خوشتون نیاد.ممنون که هستید.برای ورود به وبلاگ فرستادن صلوات الزامی می باشد

غفلت مارا به زینب (س) ببخش یامولا....

سلام ب روی ماهتون....خوش اومدین خوشحال میشم نظر بذارین چه از مطالب خوشتون بیاد وچه خوشتون نیاد.ممنون که هستید.برای ورود به وبلاگ فرستادن صلوات الزامی می باشد

غفلت مارا به زینب (س) ببخش یامولا....

برای ورود به وبلاگ فرستادن صلوات الزامی می باشد
*اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم*

پیوندهای روزانه

آب

سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۳، ۰۱:۱۶ ق.ظ

آب

نشستم روبه رویش. زانوهایش را جمع کرد توی سینه اش. قمقمه ی آب را آوردم، نگاه کرد، زل زده بود به غروب. از لب هایش آرام آرام قطره های خون سر می خورد زیر گلویش. گفتم: «بخور دیگه» قسمت این جوری بوده حالا فقط تو از آن گروه زنده موندی، نباید تا ابد آب بخوری؟

بغضش ترکید، اشک هایش راه افتاد. بریده بریده گفت: «آب آب آب، نمی دونی چه قدر از شنیدن اسمش حالم به هم می خورد چی می گی تو؟» آب بخورم برای چی؟ همه ی دوستانم تشنه شهید شدند. آب دیگه به چه دردی می خوره؟ آب فقط اون موقع مزه داشت که همه با هم بودیم. آب اون جا آب بود، به درد می خورد، چه جوری من آب بخورم تک و تنها...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی